۱۳۸۹ اسفند ۱۲, پنجشنبه

یا امام عسکری درود بر تو و بر یگانه فرزندت

زمانى که امام حسن عسکرى علیه السلام در زندان صالح بن وصیف بسر مى برد عباسیون و صالح بن على و کسانى که از مذهب تشیع منحرف بودند نزد صالح رفتند تا از او بخواهند بر امام حسن علیه السلام سختگیرى کند.
صالح گفت : چه کنم ؟ من دو نفر از شرورترین افراد را بر او گماشتم اما در اثر مشاهده رفتار او هر دو در نماز و عبادت خود بسیار کوشا شدند. به آنها گفتم چه خصلتى در حسن بن على است که این گونه در شما تاثیر گذارده است ؟
گفتند: چه مى گویى درباره مردى که روز را روزه مى گیرد و شب را عبادت مى کند، نه سخن مى گوید و نه به چیزى سر گرم مى شود، وقتى به او نگاه مى کنیم رگهاى گردن ما مى لرزد و حالى به ما دست مى دهد که نمى توانیم خود را نگه داریم .
وقتى این سخنان را از صالح بن وصیف شنیدند ناامید برگشتند.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر