روز هشتم آبان 1359، حسين فهميده و محمد رضا شمس، در نزديكترين سنگرها به دشمن، كنار هم بودند. محمدرضا مجروح شده بود و حسين سعي كرد دوستش را به عقب برساند تا مداوا شود. حجم حملات دشمن گسترش پيدا كرده بود و تانكهاي عراقي، نفرات كم تعداد رزمندگان ايراني را محاصره كرده بود و براي رهايي از اين وضعيت چارهاي جز جانفشاني نبود
حسين آخرين نارنجكهاي باقيمانده را به خود بست و به سمت تانكها حركت كرد. در همين فاصله، تيري به پاي حسين خورد اما او كوتاه نيامد. با همان پاي زخمي، كشان كشان خود را به اولين تانك رساند و ضامن نارنجكها را كشيد
با صداي انفجار اولين تانك، تانكهاي ديگر عراقي به تصور اينكه نيرويي تازه نفس براي كمك به نيروهاي ايراني رسيده از مواضع خود عقبنشيني كردند
حسين آخرين نارنجكهاي باقيمانده را به خود بست و به سمت تانكها حركت كرد. در همين فاصله، تيري به پاي حسين خورد اما او كوتاه نيامد. با همان پاي زخمي، كشان كشان خود را به اولين تانك رساند و ضامن نارنجكها را كشيد
با صداي انفجار اولين تانك، تانكهاي ديگر عراقي به تصور اينكه نيرويي تازه نفس براي كمك به نيروهاي ايراني رسيده از مواضع خود عقبنشيني كردند
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر